آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

بهداد نجفی

بخشی از نامه سهراب به دوستی

پسرم  تو از آب بهتری. تو از ابر بهتری. تو به سپیده دم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دست تو را می گیرم. روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند. چون به درخت رسیدی به تماشا بمان. تماشا تو را به آسمان خواهد برد. در زمانه ی ما نگاه کردن نیاموخته اند و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمی رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود و خدا را کنار نرده ایوان نمی بیند و ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد. در چشم ها شاخه نیست. در رگ ها آسمان نیست. در این زمانه درخت ها از مردمان خرم ترند. کوه ها از آرزوها بلند ترند. نی ها از اندیشه ها راست ترند. برف ها ا...
17 ارديبهشت 1393

روزگار ما

و گل پسرمون عاشق ِ نوشتن حروف و اعداد انگلیسیه . واقعا باورتون نمیشه که با چه علاقه ای روزی 6 بار میگه برام بنویس و خودشم از روش خط بکشه . خودشم خیلی بامزه مینویسه اینم بازی ِ خیلی جالبیه که بچه ها عاشقش میشن . تو یک ظرف آب یکمی مایع ظرف شویی بریزین و با نی بدین بچه ها فوت کنن. (فقط حتما مطمن باشین که اشتباهی نخورن و فقط بگین باید فوت کنن) یه عالمه حباب درست میشه و کلی عشق میکنن . ما که پای ِ ثابت بازی هامون اینکاره و هر روز نیم ساعتی بیشتر سرگرم میشه فسقلم بهدادم عاشقه این میوه های پلاستیکی شده و شب هم باید با گلابیش بخوابه نم که بازی با خمیرهای بازی ِ کادوی خاله رویا و ایلیا جوووونم   و جاااااااااااا...
27 اسفند 1392

غروب های اسفندماه و ماهی قرمز

کار هر روز غروبمون شده تماشای ماهی های قرمز فکر کنم چون نماد ماه اسفند ماهی هستش انقدر به تماشای این وروجک ها علاقه داری میوه بهش میدی، فوتش میکنی و کلی باهاش صحبت میکنی و اینم بازی های خیالی عشقم از ماهی و دریا. الان این روفرشی دریا شده و گل پسر تکون میده و میگه موج داره خدایاااااااااااااا شکرت ...
27 اسفند 1392

تولدت مبارک نازنین مادر

از دوختن چشم قشنگت به زمین است   نقشی که چنین حک شده در باور کوچه عزیزِ دله مادر امروز سه سال و نه ماهه که مادر توام سه سال و نه ماه که روز به روز عاشق ترم به تو سه سال و نه ماهه که شدی تمامی بودنم تمامی اونچه که میتونستم باشم|! سه سال پیش در این روز ساعت ده دقیقه به ده صبح بود که متولد شدم از تو   سه ساله ونه ماهه که از تو و با تو بزرگ شدم   تو شدی رنگ و بوی لحظه های خاکستری ام تو شدی عشق و امید لحظه های بی کسی ام و امروز منه ناسپاس نمیدانم چگونه خدای ِ بی همتایم را شکر کنم   مهربااااانم سپاسگذارم که لایق مادری کردنم دانستی و چنین عمر کوتاهِ دنیایم را با وجود فرشته معصومت شکوه بخشیدی. میوه دله مااااااااا...
27 اسفند 1392

نقاش کوچولو

عشق ماااادر خوب یاد گرفته که جاهایی رو که مامانش با آب میشوره رو میتونه نقاشی کنه. دیدم رفته دسشویی ولی صدا نمیکنه که برم بشورمش رفتم سراغش و چنان ذوق کردم از این نقاشی ِ چشم چشم دو ابروی ِ خوشگلش که حد نداره ، آخه ما تا حالا خیلی سعی کردیم که مستقیما نقاشی براش نکشیم تا اینکه خودش با ذهن خلاقش بتونه اینطوری برامون شاهکار کنه.   عااااااااااشقتم ...
27 اسفند 1392

زندگی

عزیز من! زندگی، بدون روزهای بد نمی شود; بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما، روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت استوار و مقاوم بر جای می ماند. عزیز من! برگهای پاییزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند... ...
12 بهمن 1392

بهشت زمین

کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر بیست کیلو بشم ده کیلو بشم نه ! سنگینه براش پنج کیلو بشم تا دوباره برم رو " پاهای مامانم " بخوابم !   این روزها که گل پسری وقتی نصفه شبها از خواب پا میشه و میگه مامان پانی پام بخواب یعنی منو بزار رو پات بخوابم یاد مامانم میوفتم با پاهای خسته و ظریفش و دلم میخواد دولا بشم و ببوسم بهشت زمینی خدارو.
3 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد