آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

بهداد نجفی

یباااااااااااش

سوار ماشین شدیم ، بابا بهروزز یکدفعه پاشو میزاره روی پدال گاز و با سرعت میره ، منم که شجاع میگم بهروز یواش . آقا بهدادم پشت سر من میگه یباااااش بیوووووز کلی با بابا بیوز قربون صدقه اش رفتیم و خندیدیم روزهای بعد و بعدتر هم عشق ماااادر تا یکمی سرعت ماشین بیشتر از حد میشد بدونه اینکه من چیزی بگم رو به بابا بهروز میگه : بیرووووووز یباااااش و هرچی بابا جونش میگه چشب بابا جون ، باز تکرار میکنه بیووووووز یباش.
10 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام پسر عزیزم امروز در جایی این کلام امیر المومنین را خواندم و خیلی خیلی منو به فکر برد دلم خواست برای تو هم بنویسم انشاالله که تو هم روزگاری نه چندان دور به آن فکر کنی و به مادرت . از کسانی نباشی که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهای دراز به تاخیر می‌اندازد. در دنیا مثل زاهدان حرف می‌زند اما در رفتار و کردار مثل دنیاپرستان عمل می‌کند. دیگران را از کارهای بد پرهیز می‌دهد اما خودش از انجام آن‌ها پروایی ندارد. به فرمانبرداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی‌برد. نیکوکاران را دوست دارد اما رفتارشان را ندارد. گناهکاران را دشمن دارد اما خودش یکی از گناهکاران است. علی‌ابن ابی‌طالب،...
21 تير 1392

شبهای بی خوابی

من نه خود میروم او مرا می کشد کاه سر گشته را کهربا می کشد چون گریبان ز چنگش رها می کنم دامنم را به قهر از قفا می کشد دست و پا میزنم میرباید سرم سر رها می کنم دست و پا می کشد لذت نان شدن زیر دندان او گندمم را سوی آسیا میکشد سایه ی او شدم چون گریزم از او ؟ در پی اش میروم تا کجا میکشد چند هفته ای هست که حسابی بی خواب شدم. تا ٢ نصفه شب هم بشینم پای اینترنت و کتاب بخوانم هم انگار نه انگار . خواب به سراغم نمیاد. میرم تو تخت نفسهای دردانه ام را میشمارم. براش شعر میخوانم و بوسه بارونش میکنم . دستاشو میگیرم تو دستم و انقدر نگاهش میکنم که خوابم میبره.  ...
20 تير 1392

از تو دوباره من شدم

تو با مني هرجا برم   مهر تو بند جونمه عشقت نميره از سرم   تو پوست و استخونمه يکدم اگه نبينمت     يه دنيا دلتنگت ميشم نگاه دريايي تو آبيه روي آتيشم واست دلم واست تنم , واست تمام زندگيم از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيم نم نم بارون چشام گواه عشق پاکمه همنفس قسمت من دوست دارم يه عالمه قشنگ ترين خاطره هام با تو و از تو گفتنه آرامش وجود من صداي تو شنفتنه   دیروز که از کلاس ارزشهای زندگی خانه کودک برج میلاد با بهدادم بر میگشتم ،این شعر زیبا  با صدای گرم رضا صادقی از راذیو پخش میشد و پسر ِ نازنینم مژه های سیاه و قشنگش رو روی هم گذاشته بود و معصومانه&nbs...
22 خرداد 1392

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

سلام مشهدی بهداد ِ ماااااادر عزیز دلم امروز بالاخره بعد از حدود ٢٠ روز موفق شدم و فرصتی پیدا کردم تا بیام اینجا و از خاطرات اولین سفر زیارتی تو گل پسرم به حرم آقا امام رضا (ع) بنویسم. سفر خیلی خوبی بود و البته سختی هایی هم داشت که با بابا بهروز و مامانی جونِ مهربون و کمک ها و زحمت هاشون برای ما آسون تر شد. اولین بارت بود که سوار قطار( اَطار ) میشدی و برات خیلی جالب بود. ساعت ١١ شب تازه بازیت گرفته بود با توپی که توی راه آهن پیله کرده بودی و بابا بهروز برات خریده بود انقدر گفتی (بوپ ِ آبی ) که دلمون ضعف رفته بود برای شیرین زبونیات. برای خواب یکمی خستمون کردی و تا صبح هم چندین بار ب...
14 خرداد 1392

بهدادی علاقمند به رنگها

نگاه آبی تورا می خوانم تو را در خرمی ها می جویم تو صدای آرام آبی بر بستر بی قرار خیالم                                            گل خوشرنگ مادر بهدادم  از دو سالگی به بعد چهار رنگ اصلی رو یاد گرفته بود و حالا هر روز داره یه رنگ جدید به دایره رنگهاش اضافه میشه...  سَب ِز (سبز) : قربونت برم که نمیتونی حرف صامت بین دو حرف رو ادا کنی و بهش حرکت میدی عزیز دلم. اِبز: قرمز ...
2 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد