آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

بهداد نجفی

آبگوشت

1391/12/25 1:33
307 بازدید
اشتراک گذاری

بَ بَ ی ِ مورد علاقه گل پسریه ما که اگه هر روز اونم روزی سه بار بهش بدی باز هم با عشق و ولع میخوره .

خدا رو صد هزار مرتبه شکر که از نظر تغذیه  بهداد جوووونم اذیت و دردسری برای مامانیش نداره و بیشتر از اینکه بخوام بگم بخور بخور باید مواظب شکم شازده پسر باشم که از زیادی خوردن درد نگیره .

پسر خوشگلم اصلا دوست ندارم که چاق و تنبل بشی و فقط تو فکر خوردن باشی ،برای همین دیگه از ٢ سالگی به بعد میان وعده هاتو تا حدود زیادی حذف کردم و شکلات و کره و شیرینی رو که عاشقشونی رو خیلی خیلی کم بهت میدم. هفته ای یک بار هم برات آبگوشت درست میکنم که واقعا نمیدونم چطوری وصف کنم حالت رو از دیدن گوشت کوبیده و اینکه چطوری یه پیش دستی گوشت کوبیده رو میخوره و من و بابات با دهن باز نگاهت میکنیم .

عزیز دلم هزار ماشالله تپلک من ، امیدوارم یکمی میوه خور هم بشی تا خیالم دیگه کامل راحت باشه و نخوام همش برات آب پرتقال و سیب و ... رو بگیرم.

 من که وقتی یاد چند سال پیش که انقدر از دست پسر خاله ی خوشگلت (دادا پارسا) حرص میخوردیم و با هزار ترفند و کلک موفق میشدیم ٤ تا قاشق غذا بهش بدیم میوفتم  خیلی خیلی خدا جووونم رو  شاکرم که اجازه نداد اون روزهای سخت دوباره تکرار بشه. البته فکر میکنم پارسا خودش برامون تجربه خوبی بود که واقعا حرص و جوش غذا خوردن و نخوردن بچه رو نکنیم چون هر کودکی خصلت و خوی مخصوص به خودش رو داره و مهم سلامتی و نشاط بچه هاست و همین امر باعث شد که آرامش من تو امر غذا خوردنِ تو کمک بزرگی بهم بکنه برای راحت گذاشتنت و همین کار واقعا پاسخ خوبی برام داشت.

دوستت دارم هزار تا و به خالق مهربانم میسپارمت و برای همه ی مامانا آرزو میکنم که جو جو هاشون خووووب غذا بخورن که واقعا خیلی لذت بخشه و البته صد هزار بار مهم تر سلامتی بچه هاست و اینکه شااااااد باشن.

پارسا جووووونم که با وجودش عشق و دغدغه های مادری رو تجربه کردم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زنبق
26 اسفند 91 3:12
سلام.ای جان.............. عروسک کپلوی من...الهی فداش...
ماشاالله.....ببوسش......................
چه عجب شما بالاخره آپ کردی این وبلاگ گل پسرتو...
ما که چشممون داشت کم کم به این ادرس وبلاگ شما سفید میشد!
خدا رو شکر که زیاد برای غذا خوردنش مشکل نداری...
منم خدارو شکر اون قدر ها مسئله ساز نیست برام اما خب موقع بیماری یا اصلا محض اینکه زیادم خوشحال نشم از خوب غذا خوردنش یه دفعه چند روز درست غذانمیخوره...و منوجون به لب میکنه...و چون هنوز این دخمله شیشه شیر می خوره گاهی واقعا کلافه میکنه مخصوصا باباشو با این همه حجم بالای شیر...و شیشه ای که به قول مادرشوهرم مثل چپق همه اش دستشه!!
نمیدونم ولی شاید زیاد داره شیر میخوره...
و از همه معضلات من بزرگتر اینه که باید باید باید برای خواب شیر بخوره...و منم میدونم که این کار دندونای کوچولوشو از بین می بره. مگراینکه اینقدر خسته باشه که خوابش ببره.و این خیلی کم رخ میده.
راهکاری برای این معضل من میشناسی خانومی؟
ممنون میشم اگه بتونی راهنماییم کنی...
یا کسی که مثل من بچه اش شیر خشک خورده رو بهم معرفی کنی ازش بپرسم...


سلام عزیزم. ممنونم از این که همیشه هستی. خانمی بهداد منم خیلی وقتها میشه که بد قلقه و یا مریضه یا داره دندون در میاره و خوب غذا نمیخوره ومنم چون میدونم موقتیه زیاد نگران نمیشم .
زنبق جون بهداد منم چون شیر خودم رو میخورد متاسفانه همیشه با شیر میخوابید و منم همیشه نگران دندوناش بودم و هستم. البته من همیشه سعی کردم بعد از شیر یک ساعت بعدشم شده تو خواب جوری که خواب از سرش نپره یکمی آب رو بهش بدم یا اگه خوابش میبرد یه دستمال خیس رو آروم میبردم تو دهنش و تا حدودی تمیزشون میکردم ولی خوب باز هم نصفه شبها شیر میخورد و الانم که حدود 1 ماهی میشه از شیر گرفتمش باز هم بیشتر شبها شیر پاستوریزه رو تو شیشه باید بخوره تا خوابش ببره ولی دیگه حتما همونطوری تو رختخواب با مسواک انگشتیه و لیوان آب که کنارمه دندونش رو تمیز میکنم تا متوجه باشه که باید دندوناش موقع خواب تمیز باشه و از داستان های کوتاه راجع به نینی هایی که دندوناشون خراب شد و درد گرفت چون مسواک نزدن استفاده میکنم و البته همه ی اینا شامل موارد استثنا هم میشه که همون ( لج کردن و بد قلقی ِ بعضی شبهاست که منم بی خیال میشم ) و دیگه خدا رو شکر تا ساعت 6 صبح دیگه چیزی نمیخوره و در طول روز هم بعد از صبحانه و ناهار و هر موقع هم که شکلات یا شیرینی بخوره میرم مسواک و لیوان ِ آبش رو میارم و میدم خودش تمیز کنه و خودمم دیگه تقریبا تو خونه و با یه لیوان آب خالی مسواک میزنم ههههه زیادم سخت نمیگیرم مهم اینه که درک کنه مسواک کردن رو. حالا به امید خدا از سال جدید میخوام خمیر دندون هم براش بگیرم تا ببینم چی میشه...
عزیزم به نظر من شما هم میتونی دیگه یواش یواش شیر پاستوریزه رو جایگزین شیر خشک کنی البته به جز دو وعده اصلی در روز که باید شیر خشک رو حتما بخوره چون مواد غنی شده داره و در غیر اون شیر پاستوریزه رو با لیون های نی دار به عروسک خانم بده .و نزار تا جایی که میشه شیشه رو ببینه بگو شیشه فقط وقت خواب میاد پیش نینی ها.البته بعضی دکترها میگن تا 4 سالگی هم میشه با شیشه به بچه شیر یا باقی مایعات رو داد ولی دکتر بهداد میگه بین 2 تا 2 و نیم سالگی مکیدن باید تموم بشه و منم کلا با روش های تدریجی برای ترک هر عادتی خیلی موافقم تو هم شروع کن یواش یواش تا هم خودت و هم فرشته ی نازم اذیت نشین.یکی از دوستای من هم که پسرش شیر خشکی بود از 2 سالگی به بعد وقت خواب که شیر پاستوریزه رو میریخت تو شیشه و میداد به پسرش بعدش حتما با یه دستمال یا مسواک انگشتی با آب خالی دندوناش رو تمیز میکرد و اونم بعد از چند وقت عادت کرد و جالب بعد دو ماه دیگه الان اگه مامانش این کار رو نکنه خودش میگه میسوا ...

میبوسم روی ماه فاطمه زهرای نازنینم رو که هروقت اسمش رو با هم میبرم دلم یه جوری میشه .


گلبرگ
26 اسفند 91 10:14
ای واااااای، چه بامزه، که یه بچه به این سن اینجور عاشق آبگوشت باشه.
آفرین به سلیقه ت بهداد جون
الهی همیشه سالم و سلامت باشی در کنار مامان و بابا.
و با پارساجون که خیلی آقاست دوستای خوبی باشید
من هنوز خاله نشدم، اگه خدا بخواد تا 2-3 هفته دیگه این افتخار نصیبم میشه، ولی من هم حسی شبیه حسی مادری به اون کودک نیومده دارم، دعا کنید سالم و سلامت بیاد، مامانی ش رو هم زیاد دعا کنید. ممنون

آخی عزیزم به سلامتی و شادی . نمیدونی چه روزهای شیرین و خاطره انگیز و تکرار نشدنی ای در انتظارته . واقعا انقدر که خواهر عزیزه فرزندش صد برابر بیشتر عزیز میشه.
شما خواهرها ظاهرا تصمیم گرفتین نینی های بهاری به دنیا بیارین. آفرین به این برنامه ریزی .
خدا نگهدار خواهر نازنینت وفرشته آسمونیش که جنسیتش رو نمیدونم باشه و همینطور نگهدار خودت و آریا جووونم که داره پسر خاله میشه . اگه قابل باشم به یاد خواهرت هستم تو دعاهام تو هم بگو برای همه ی اونایی که در آرزوی فرزند هستن دعا کنه .
ببوس مرد کوچولومو
توتم
26 اسفند 91 22:08
قربونش برم كه خوش اشتهاست. ملودي هم عاشق ابكوشته. هميشه سالم و شاد باشي بهداد جون.


ممنونم آسیه جون. عزیزه ملودیه نازم. خدای مهربان نگهدار همه ی فرشته های معصومش باشه انشالله.
سمانه مامان ستایش
29 اسفند 91 16:18
عطر نرگس،رقص باد،نغمۀ شوق پرستوهای شاد،خلوت گرم کبوترهای مست،نرم نرمک میرسد اینک بهار...خوش بحال روزگار
آمدن بهار مبارک
عیدت مبارک عزیزم


خوش به حال روزگار
سال نو شما مادر و دختر نازنین هم مبارک.
بابای ارشیا
29 اسفند 91 23:05
بهار است که بر درت می کوبد؛
سورنازن عید را بشنو ؛ که مستانه ملودی عشق می سازد
شادمانه خیز و سفره را نظاره کن ؛ حاضران را به تبسمی
مهمان دل ؛ و رفتگان را به تولای رحمان آرزو نما ؛
و من نیز لحظه تحویل دعا می کنم ؛ سال نو بر درخت زندگانیت
شاخه های نومیدی و دردمندی و فراق و نیاز چنان شکوفه
کند که تا نوروز پسین جز عزت و حرمت و صحت و برکت و
شادمانی و شیرین کامی و تبسم و مهربانی و عشق میوه ای ندهد.
سال 1392 خدمت شما و فرزند گلتون مبارک باد .



عزت و حرمت و صحت و برکت و
شادمانی و شیرین کامی و تبسم و مهربانی و عشق پیشکشه تمام لحظاتتون.
سال نو شما هم مبارک. با بهترین آرزوها برای شما و خانواده ی عزیزتان.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد