مادری مرز عشق ناب یک زن
با تو دوباره من شدم عاشق جان و تن شدم
با تو گل از گلم شکفت با تو دوباره زن شدم
با تو جوانه زد همه شاخه خشک پیکرم
از تو پر از ترانه شد برگ سفید دفترم
با تو دوباره جون گرفت هرچی که در من مرده بود
انگار پسم داد زندگی هرچی امانت برده بود
با تو نگاه مات من پر از گل های ناز شد
گل لبان بسته ام به شوق بوسه باز شد
با تو تمام خستگی از تن من به در شده
درد غریبی کم کمک مرده و بی اثر شده
با تو دوباره میرسم به حد بی حساب زن
به اوج بخشش و غرور به مرز عشق ناب زن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی