از عالم چه میخواهم؟
سرم بر سينه ي يار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ به چنگم زلف دلدار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ تو را ميخواستم ، افتاده اي چون گل ببالينم فراغم از گل و خار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ تو بودي آنکه من ميخواستم روزي مرا خواهد دگر کي با کسم کار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ مرا پيمانه عمري بود خالي از مي عشرت کنون اين جام سرشار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ بيا بر چشم بيخوابم نشين ، گل گوي و گل بشنو تو يارم شو ، خدا يار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ اگر ناليده بودم حاليا از بخت مي بالم وز آنم شکر بسيار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ دلم رنجور حرمان بود و جانم خسته ي هجران طبيب اکنون پرستار است ، از عالم چه مي خواهم ؟ نميک...
نویسنده :
مامان پانی و بابا بهروز
23:35