آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

بهداد نجفی

من با توام

1391/11/1 15:57
254 بازدید
اشتراک گذاری

من با توام

آسمان به آسمان

کوچه به کوچه

نگاه به نگاه

رویا به رویا

اما

دلم برایت تنگ میشود!

نازنینم

این روزها که شروع قدم گذاشتنم در مسیری جدید برای استقلال تو دلبر شیرینم هست بیشتر و بیشتر دلم برایت تنگ میشود . یک ماهی هست که شروع کرده ایم به روش تدریجی از شیر گرفتن تو گله نازه مااادر و هر روز که به پایان این مرحله نزدیک تر میشیم غمگین تر و افسرده تر میشم . میدونم که این وابستگی من به آغوش بی تکرارت ،حرکتم تو این مسیر رو سخت تر کرده و بعضی روزها به کل این روند رو مختل میکنه ولی باید بگذره ،اینو خوب میدونم و روزی هزار بار برای خودم تکرار میکنم که این مرحله هم باید بگذره و تو فرشته کوچکم باید بالهایت را باز تر و باز تر کنی و برای پروازت باید ،دل که نه، پر بکنی.

دو هفته ای وعده های روزانه ات را کم و کم کردیم و حالا یک هفته ای هست که به خواب شبانه ات رسیده و لذت دیدنه رویه هم رفتن اون چشمهای زیبایت نصیبه پدر مهربانت شده و وقتی بابا بهروزت بعد از حدود یک ساعت بازی و لالایی و شیر دادنت با شیشه از اتاق بیرون میاد و ازش تشکر میکنم بابت خستگی هایش و وقتی تایید میکنه بی نظیر بودن  لحظه ی روی هم افتادن اون پلک های بلندت و خط زیبای مژه هایت را و شنیدن صدای نفس هایت در آغوش خدای مهربان را ،مرا عاشق تر و دیوانه تر میکند بوسیدن موهای مواجت و بوووووویدنت.

این روزها خواسته ام از جان جهانم ، صبر و استقامت و آرامش برای هر سه مونه و برای همه ی ماااذرها و پدرهااااو دلبندانشون نیز. 

عاشقه این عکستم با اینکه مال 9 ماهگیته و اون موقع پستونک  کمک حال لحظه های خواب رفتنت بود ولی وقتی با درآمدن اولین دندانهای فک بالا در 10ماهگی دیگه حاضر نشدی جی جی تو بخوری و بیشتر و بیشتر به آغوشم چسبیدی و منم خوشحال تر شدم از این پیوند و حالا جدایی برام سخت تره عزیزکم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

گلبرگ
1 بهمن 91 12:46
الهی که موفق بشی مامی جون
من این پروسه رو از تیرماه شروع کردم کم کم وعده قبل از ناهار، عصر، موقع خوابیدن شب رو قطع کردم و حالا هم دارم موقع خوابیدن ظهر رو حذف می کنم
میمونه تو خواب شب
کلا خیلی کار سخته
برای تو و بهداد نازنین صبر میخوام از خدا


آخی عزیزم پس همراهیم با هم . منم تقریبا از 7-8 ماهه پیش که سه روز در هفته میرم سر کار تقریبا وعده های روز کم شده ولی باز هم خیلی سخته مخصوصا نصفه شبها و دم صبح که گل پسری به هیچ صراطی مستقیم نیست.

منم از خدا برای برای آریا جووون و مامانه خوبش صبر و آرامش روزافزون خواستارم. ببوس مرد کوچولومو


مامان بهداد
6 بهمن 91 1:40
سلام مامانی. خسته نباشی. امیدوارم که روزهای آرامی رو بگذرونید و این مورد هم به خوبی حل بشه. نوبت ما هم میرسه. ایشالا که گل پسری از سرش بیفته و غذاهای خوشمزه و نوشیدنیهای گوارا جایگزین این به به بی نظیر بشه . چاره ای نیست و باید این دوره طی بشه هم برای شما و هم برای پسری.
چقدر معصومه! و احسنت به آقای پدرش که این قدر با شما و بهداد جونی همراهه. خیلی عالیه. آفرین.


سلام عزیزم. مرسی از توجهت و دعاهای خوبت. منم برای شما و بهداد کوچولو آرامش و شادی آرزو میکنم.
توتم
11 بهمن 91 19:47
احساست رو خوب درک می کنم. منم در همین گیر و دارم. خیلی برای هر دومون سخته. فکر نکنم اعتیادی بیش از قلب و روح آدمی رو درگیر کنه.شاید بعد از شیر دیگه هیچ وقت انقدر نزدیک و طولانی با پاره تنمون آروم نگیریم. روزگار خوبی بود. به امید بهتر شدنش.


ممنونم عزیزم برای همدلیت و منم به امید عشقی عمیقتر روزهای دل کندن رو سپری میکنم. برای شما هم آرامش و سلامتی آرزو دارم.
گلبرگ
15 بهمن 91 21:40
سلام مامان مهربون
آریا جون تموم وعده هاش قطع شده بود و فقط تو خواب شبش مونده بود که نزدیکای صبح بیشتر بیدار می شد
شهرستان بودم و اطرافش شلوغ بود با این همه کمی تلخش کردم که اگه اومد واسه خوردن کلا دیگه هوس نکنه
تو روز یکی دو بار اومد و دید اینطوریه دیگه چیزی نگفت
شب اول حول و حوش 7 صبح بیدار شد بردمش صبونه دادم فرداش هم همینطور
شب سوم تو خواب دادم هر چی مونده بود خورد و تموم شد
خودش می اومد می گفت می می بعد که لباسمو می زدم بالا می گفت اخ بعد هم می خندید
شکر خدا خوب تموم شد همه چیز

مرسی عزیزم از توضیحاتت ومنم دقیقا همین مرحله دم صبحم که باید دیگه دل بکنم. ببوس مرد کوچولومو

آسمانه
21 بهمن 91 20:06
یاد ِ خاطرات ِ اشک آورم افتادم، هنوزم بی تاب ِ لحظات ِ شیرین ِ شیر خوردن دخترکم هستم ... یادش بخیر ... روزای سختی رو داری می گذرونی گلم، می فهممت


عزیزم درسته خاطراتی که فکر نکنم هیچوقت فراموش بشه.
گاهی بآ خودم میگم بزارم فقط تو خواب بخوره آخه میدونم دلم خیلی تنگ میشه ولی باز به خاطر خود بهدادم میگم خدایا کمک کن آزادی و استقلال رو از مراحل زیبای رشد پسرم نگیرم به خاطر دله خودم.
دعا کن برام دوست مهربانم
مرسی از همدلیت،عشق و شادی مهمون همیشگی لحظه هاتون.بووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد