امان از دست این کتابا!
این کتابی که مشاهده میکنید شده بلای جااااان مااااا این روزها.
صفحه اول کتاب یه نینی ِ از خدا بی خبری رفته آب بازی و لباساشو خیس کرده و زندگی ما رو هم با
خودش به آب داده هههههه.
میگین نه خودتون ملاحظه بفرمااااایید
اینا کار هر روزه ی ما شده از دست این شیطونک. تا چشمش به کتابش میوفته سریع میره پشت در دسشویی کتاب به دست میگه نِ نِ آبوزی خی (نینی آب بازی کرده خیس شده).
داد آبوزی خی (بهداد آب بازی کنه خیس بشه)
حالا هرچی بگو ماااادر به قربونت عزیزم نم کشیدی دیگه از بس آب بازی کردی مگه به خرجش میره . جیغ و داد و هوار و گریه برای آبوزی
یه روز ما یه اشتباهی کردیم خواستیم یه لباس مشکی رو با دست محترم بشوریم مگه گذاشت این فسقلی . حالا فکر کنید تو این زمستونی چه اعصاب و روانی از ما خورد کرده این نیم وجبی .با چه سرعت عمل و سلام و صلواتی باید خشکش کنم و لباس بپوشمش که مریض نشه .
دیگه تصمیم گرفتم کتاب رو گم و گورش کنم بسکه خستم کرده وروجک خان.