آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

بهداد نجفی

از تو دوباره من شدم

1392/3/22 15:15
402 بازدید
اشتراک گذاری

تو با مني هرجا برم   مهر تو بند جونمه


عشقت نميره از سرم   تو پوست و استخونمه


يکدم اگه نبينمت     يه دنيا دلتنگت ميشم

نگاه دريايي تو آبيه روي آتيشم


واست دلم واست تنم , واست تمام زندگيم

از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگيم

نم نم بارون چشام گواه عشق پاکمه


همنفس قسمت من دوست دارم يه عالمه


قشنگ ترين خاطره هام با تو و از تو گفتنه

آرامش وجود من صداي تو شنفتنه

 

دیروز که از کلاس ارزشهای زندگی خانه کودک برج میلاد با بهدادم بر میگشتم ،این شعر زیبا  با صدای گرم رضا صادقی از راذیو پخش میشد و پسر ِ نازنینم مژه های سیاه و قشنگش رو روی هم گذاشته بود و معصومانه خوابیده بود.

حس خیلی عجیبی پیدا کرده بودم . انگار تمام حرفهای دله من برای وجودِ دلنشین پسرم خوانده میشد و خدایا فقط خودت میدونی که چقدر پاره ی تنم رو دوست دارم و چقدر بهش نیازمندم.

امروز بهدادم اصلا سرحال نبود . از بدو ورود به کلاس جیغ و گریه رو سر داد که اصلا وارد کلاس نشه و حتی حاضر هم نبود که بره قسمت بازی با بچه ها بازی کنه. من میخواستم با کلک ببرمش تو ولی به هیچ طریقی حاضر نبود بیاد، مسیحا جون هم گفت به زور نیارش.

خیلی ناراحت و غمگین شدم . نمیدونم چرا گل پسرم چند روزی هست احساس عدم امنیت میکنه . من قشنگ حس میکنم حتی وقتی باد از پنجره اتاق میاد و پرده رو تکون میده چنان وحشتی میکنه که میمونم چیکار کنم.حالا یه مدتی سعی میکنم خیلی کنارش باشم و بهش حس امنیت بدم تا انشالله مقطعی باشه و دوباره همون پسر شاد و خندونم بشه و با عشق و هیجان عجیبی که تو وجودشه دوباره شاد و سر حال شاهد بازی کردناش اشم.

عزیز دله ماااااااااااادر بدون که عااااااااااااااشقتم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

شادی
22 خرداد 92 15:37
سلام عزیزم.
نوشته هاتو دوست دارم. بهداد عزیزم هم خیلی شیرینه. موفق باشی.


سلام عزیز جان. ممنونم از نگاه مهربانت.
سمانه مامان ستایش
6 تیر 92 1:15
واقعا شعر قشنگیه
دوست خوبم شاید بهدادجون از چیزی توی کلاس ترسیده و از چشم شما دور مونده،وگرنه چرا باید از یه محیط شاد و از بازی با بچه ها دست بکشه
انشالا هرچه زودتر بهداد عزیز ترسش بریزه و مثل قبل از شادی ها لذت ببره



ممنون عزیزم. آره منم همین فکر رو میکنم چون با خود کلاس مشکلی نداشت فقط از بچه ها فرار میکرد . در صورتی که عاشق بازی با نینی ها بود و البته هنوزم هست فقط خیلی جالبه میگه هیچکس به من نزدیک نشه با یه فاصله میخواد با نینی ها بازی کنه. منم امیدوارم که مقطعی باشه.
ببوس عروسک ِخوشگلم رو
سمانه مامان ستایش
6 تیر 92 1:15
سلام خاله جون
من تو جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کردم.میشه لطف کنید و به من رای بدید؟
کد 140 رو به 20008080200 sms کنید.
میتونید با یک sms به 3نفر رای بدید.
خوشحال میشم یکی از اون 3نفر من باشم
دوستدار شما ستایش کوچولو


با کمال میل. قربونش برم عروسک خانم رو
مامان راضیه
7 تیر 92 11:57
عزیزم سلام بیا وبلاگم یه مسابقه دیگه دعوت شدی


ممنون عزیزم
♥متین من♥
7 تیر 92 16:16
سلام دوست خوبم یک لحظه میای وب پسر من عکسشو ببینی واگه دوس داشتی بهش رای بدی ممنون میشم کد 174 پیامک کنید به شماره 20008080200(دوهزار هشتاد هشتاد دویست) یه دنیا ممنونم
مشاور تبلیغاتی (خورشید)
13 تیر 92 18:55
درود بر شما.. دوس داری وبلاگ شخصی داشته باشی ؟دوس داری وبلاگت زیبا باشه؟پس به وبلاگ پارسایی سر بزن و از نمونه های طراحی دایی دیدن کن ....منتظر حضور گرم شما هستیم.
سمانه مامان ستایش
15 تیر 92 20:51
واسه دوستم و گلپسرش


میسی دوست جوووووونم و عروسک ِ نازش منم میبوسمتون .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد