اعترافات مادرانه
من اعتراف می کنم مادرشدن خیلی سخت تر از تصوراتمن بود.
من اعتراف می کنم مادرشدن دیدن، شنیدن و لمس کردن به گونه ای متفاوت ازهمه سال های عمر است.
من در این سی روز از دنیای مجازی و واقعی جدا شدم.
همه دنیا برای من در وجود یک موجود کوچولو خلاصه شد.
من خستگی هایی که می گفتیددرک کردم.
اعتراف می کنم که پیش از این درک من بسیار ناقص بود.
من از قدم زدن بااین موجود کوچولو در خیابان می ترسم.
احساس ناامنی از اینکه چگونه از او در برابرتمام خطرات محافظت کنم تمام وجودم را پر می کند.
این روزها کمتر از قبل از گریههایش مستاصل می شوم.
از صداهای جدید و خنده های غیرارادیش به آسمان می روم.
اعترافمی کنم عشقی که به این موجود دارم با هیچ پدیده ای قابل مقایسه نیست.
اعتراف میکنم که من با مادرشدن موجود دیگری شدم و می دانم که این
تازه ابتدای راه است ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی