بهدادی علاقمند به رنگها
نگاه آبی تورا می خوانم
تو را در خرمی ها می جویم
تو صدای آرام آبی
بر بستر بی قرار خیالم
گل خوشرنگ مادر
بهدادم
از دو سالگی به بعد چهار رنگ اصلی رو یاد گرفته بود و حالا هر روز داره یه رنگ جدید به دایره رنگهاش اضافه میشه...
سَب ِز (سبز) : قربونت برم که نمیتونی حرف صامت بین دو حرف رو ادا کنی و بهش حرکت میدی عزیز دلم.
اِبز: قرمز
زرد (البته بیشتر ژرد شنیده میشه )
آبی که الان تقریبا ١ ماهی میشه از آبوووووووووو تصحیح شده به آبی و گل پسرم عاااااشقه رنگ آبیه.
این ٤ رنگ رو تو دو سالگی بلد بود و تو این ٣ ماه رنگهای :
صوووورَ (صورتی)
نانِنی(نارنجی)
سیا (سیاه)
و سفید که نمیگه ولی تشخیص میده مثلا وقتی بهش میگم برو بلوز سفیدت رو بیار میره میاره عشق کوچیک مااااااااادر.
والبته فیلمی داریم با این یادگیری رنگها ....بدون اغراق روزی ٤ بار میره کشوی لباسهاشو میکشه بیرون و
مثلا بواوز (بلوز) آبی میاره و میگه اینو بیپوش ...و ١ ساعت بعد شلوار زرد میاره و میگه بیپوووووش. دوباره
چند ساعت بعد بواوز (بلوز) اِبز(قرمز) میاره و .....
والله به خدا نه من قرتی هستم نه باباش . نمیدونم به کی رفته این فسقلی انقدر ادا اطواری شده.
این پست هم به زودی عکس دار میشود