آقا بـــــــــهدادآقا بـــــــــهداد، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

بهداد نجفی

حوله ی آبی

ماجرایی داریم با حموم کردن شازده پسر. یه مدتی وقتی میرفت آب بوزی (آب بازی) دیگه حاضر نبود دل بکنه و بیاد بیرون . از اونجا که عاشق رنگ ِآبیه و عکس انگیری برد رو هم به عشقِ دادا پارساش خیلی دوست داره ، رفتم براش  یه حوله تن پوش خریدم که شاید به ذوق پوشیدن حوله بتونم بیارمش از حموم بیرون.     حالا دیگه بساطی داریم ، آقا خیلی متشخصانه و با شوق زیاد حوله اش رو میپوشه و میاد بیرون... از اینجا به بعده که تازه پوست ما قِلِفتی کنده میشه ، حالا پروژه ای داریم برای در آوردن این حوله ی ِ (جوجو آبی) از تن این وروجک. اجازه نداریم حتی بهش دست هم بزنیم که اقلا صورتشو خشک کنیم خلاصه با هزار ترفند و خواه...
5 ارديبهشت 1392

شاهکارهای فسقل خونه ما

یعنی زندگی ای دارم از دست این فسقل ، غافل میشم میره سراغ رژ لب ها و کرم های من ِ بیچاره.  خوب بچم میگه مامانم که از دست خراب کاری های من وقت نداره از اینها استفاده کنه بزار من از خجالتشون در بیام . واقعا که این روزها دیدنی شدم از بس که به خودم می رسم. من خوش خیال ِ ساده مداد شمعی ها رو گذاشتم جلوی دست آقا و سرخوش از اینکه ١٠ دقیقه است موش موشک داره خودش تو اتاقش نقاشی میکنه ، آشپزی میکردم که اومده ماما ماما گویان ، کشون کشون من و آورده و شاهکار بی نظیرش رو نشونم میده .  منم که خوشحاااااااااااااال البته خدا پدر مادر "می می نی " رو بیامرزه که الان دو هفته ای میشه که کتاب "می می نی ، گل میکشه یا نی نی " رو...
5 ارديبهشت 1392

روزهای شیرین کودکی

آرشیو عکسهای پارسال و نگاه میکردم که برخوردم به یکسری عکسهای بهداد که به نظرم برای ثبت خاطرات   روزهای کودکی جالب و شیرین اومد.  پسرک نازنینم خیلی علاقه به هرنوع رنگ بازی و نقاشی داره ، یک روز سرد بهمن ماه بود که طبق معمول روزهای زمستان در چهاردیواریه آپارتمان خانه نشین بودیم و گفتم برای سرگرمی گل پسر چه کنم که تصمیم گرفتم با یکمی آرد و آب و رنگ خوراکی براش رنگ انگشتی درست کنم و در کنار دلبندم از اولین تجربه های زندگیِِ کودکم لذت ببرم.  گفتم بهدادم نقاشی رو این بار به جای دست از راه جدیدی تجربه کنه . هویچ و سیب زمینی رو با چاقو برش دادم تا به یک نوعی ب...
5 ارديبهشت 1392

ساده که می شوی

پسرکم، بهدادم ساده که میشوی همه چیز خوب میشود خودت غمت مشکلت غصه ات هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست ساده که باشی همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود همیشه لبخند بر لب داری بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی ساده که باشی همین که بدانی بربری و لوا...
19 فروردين 1392

تولد دو سالگی بهدادم

بعد از یک ماه و نیم تاخیر ،امشب موفق شدم یه چندتایی عکس از تولد گل پسرم بدست بیارم. متاسفانه بعد از یه سهل انگاری بزرگ از طرف اینجانب ، دوربین نازنینمون با کلی عکس گم شد و من موندم یه عالمه حسرت و تاسف. پسر قشنگم  روز تولدش که امسال مصادف شد با ١٨ اسفند روز تولد خودم ، خیلی سرحال نبود و چون مهمونای عزیزم یکمی دیر اومدن و پسرک شیطون ما هم عادت داره زود میخوابه ،دیگه از ساعت ٩ به بعد یکمی بدقلقی کرد ولی در کل همه چی خوب بود و بهدادم کلی با کیکشو و شمع فوت کردن و بادکنک های رنگی و کادوهای قشنگش کیف کرد . این چند تا عکس هم از دوربین خواهر جااانم تونستم آپلود کنم .     شنل کفشدوزکی که دوست خوبم فاطمه جون زحمت...
19 فروردين 1392

چشمان تو

چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست آه می بینم ، می بینم تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه بی تو سرگردانتر ، از پژواکم در کوه گرد بادم در دشت برگ پاییزم ، در پنجه ی باد بی تو سرگردانتر از نسیم سحرم از نسیم سحر سرگردان بی سرو سامان بی تو - اشکم دردم آهم آشیان برده ز یاد مرغ درمانده به شب گمراهم بی تو خاکستر سردم ، خاموش نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق نه مرا بر لب ، بانگ شادی نه خروش .... ...
6 فروردين 1392

تو گل سرخ منی

  تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه   از آن پاکتری   تو بهاری ؟ نه   بهاران از توست از تو می گیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو!   زندگی از تو و مرگم از توست قصه ی شیرینی ست کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد قصه ی نغز تو از غصه تهی ست باز هم قصه بگو تا به آرامش دل سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم ...
6 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهداد نجفی می باشد