بهداد مهربونم
گل یاسم گل خوشبوی این روزهای خونه ما گاهی باید در اوج کار و خستگی بشینی و فقط نگاهش کنی و دلتنگی ها و بغض هاتو با چکاندن عکسی خالی کنی . سرگرم بازی با کامیونت و سنگهای دوست داشتنیت بودی ازت پرسیدم پسر خوشگلم شیر میخوری نگاهم کردی و گفتی : ییر مااادر به فدای تایید کردنت لیوانی شیر ای مااااادر به قربون مدل ِ شیر خوردنت و دقایقی بعد یار وفادار تووویی مونس و هم راه تووویی قزبون ِ دل ِ بزرگت خوشحالی از اینکه یارت همراهیت کرده در شیر خوردن . نوش جوووووونتون ماااااااااادر خدای ِ مهربونم هیچ کودکی رو در حسرت جرعه ای شیر نگذار و هیچ ماااادری رو نگران روزی ِ فرزندش. میسپارمش به خودت ای بز...
نویسنده :
مامان پانی و بابا بهروز
16:27